- پاره کردن
- از هم دریدن شکافتن بریدن قطع کردن
معنی پاره کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پاره کردن
- Rip, Rupture, Shred, Tatter, Tear
- پاره کردن
- рвать , разрывать
- پاره کردن
- reißen, schreddern, zerreißen
- پاره کردن
- rwać, rozerwać
- پاره کردن
- 撕裂 , 破裂 , 撕碎
- پاره کردن
- rasgar, romper
- پاره کردن
- strappare, rompere, stracciare
- پاره کردن
- rasgar, romper, triturar
- پاره کردن
- déchirer, rompre, déchiqueter
- پاره کردن
- scheuren, verscheuren
- پاره کردن
- ฉีก , ฉีก
- پاره کردن
- merobek
- پاره کردن
- مزّق , فجّ , فتت , يتفجّر , يفتّق
- پاره کردن
- फाड़ना , फटना
- پاره کردن
- לקרוע , לקרוע , לקרוע , לקרוע , לקרוע
- پاره کردن
- 引き裂く , 破裂する
- پاره کردن
- 찢다 , 찢다 , 찢다
- پاره کردن
- yırtmak, parçalara ayırmak
- پاره کردن
- kupasua, kuvunja, kung'oa
- پاره کردن
- ছিঁড়তে , ফাটানো , ছিঁড়ে ফেলা
- پاره کردن
- پھاڑنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عوعو کردن نوفیدن: سگ در خانه صاحبش پارس میکند (مثل)
روبیدن روفتن پاک کردن
متوقف کردن اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه در محل معین
روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
عوعو کردن سگ
Moor, Park
пришвартовать , парковать